عروس البلاد شعر در مورد غزنه
قطعه شعري از : سنگين «عشرتي»
عروس البلاد
نامي از زيبا عروس شهرها
يادي از ياد رفته عهد قديم
يادي زان كاخ زر واورنگ ها
يادي زان مينار وقصر پرشكوه
تپه سردار وباغ آرزو
در دل تاريخ از آن صد گفتگو
گويمت زان قلعه وبرج فلك
چشمه فيروزه وباغ حرم
در خور نام زن مرد آفرين
پشته چون گل نماي زيورش
شابهار دشتيست آنسوتر برش
كوشكي منسوب بر آرام دل
هريكي بهتر زهم خوش رنگ وبو
در دل تاريخ از آن صد گفتگو
نامور سلطان چو محمود كبير
نامور بنده چو اياز خبير
نامور لشكر چو حيدر صف شكن
نامور مجذوب درد لايخوار
آفتاب معرفت بوالمجد حكيم
سرخط بزم حقيقت جستگان
كز فروغش غزنه دارد آبرو
در دل تاريخ ازآن صد گفتگو
شهري پر آوازه اهل ادب
شهري پر نور وصفا از فضل رب
شهري پر شور وجلال از عدل وداد
عسجدي وعنصري ها بي حساب
دانشي مردي ابوريحان بسنج
پرده يكسو كرده از شمس وقمر
دفتر گيتي پر از غوغاي او
در دل تاريخ از آن صد گفتگو
شان وقربش در زمين وآسمان
عظمتش زينجا كراني تا كران
عزتش سر بركشيد زين مرز ها
رفعتش عاليتر از عرش برين
كوكبش رخشند از ماه منير
مردمش دانشور وروشن ضمير
هرگلي زين بوستان پررنگ وبو
در دل تاريخ از آن صدگفتگو
واي برين دست زمان
واي برين ويراني و ويران گران
واي برين واماندگان از ياد ها
واي برين وارفتگان بر باد ها
واي برين محموديان ومردمش
كاين زمان هستي به گمنامي برند
آبرويش رفته چون آبي به جو
در دل تاريخ از آن صد گفتگو
اي برادر، اي رفيق اي هموطن !
اي جوان وپير و دخت اين چمن !
اي عزيز ومونس اين مرز وبوم !
اي زمامداران هستي وخراج !
اي ابر مردان صاحب تخت وتاج !
اي سپهسالار ميدان عمل !
التجا دارم عنايت روبرو
در دل تاريخ از آن صد گفتگو
تا شود آباد اين شهر قديم
تازه جان بخشد خدا اين سرزمين
درد و داغ وزخم ها درمان شود
برج وباغ وقصر آبادان شود
مردمان ما شوند يك جان ودل
سرزند مرداني هم زين آب وگل
آبشاران نغمه پردازد به جو
در تلاش افتيم واندر جستجو
باز يابيم فر و شان آبرو
اين زمان كز ماشود صد گفتگو
آين زمان كز ماشود صد گفتگو
وبلاک صلح جهانی یک وبلاک فرهنگی و معلوماتی بوده و کوششی است در برقراری صلح جهانی تا مردم مظلوم این کره خاکی از چنگال خون خوران جهانی رهایی یابد.