نوروز در اساطیر آریایی

نوروز آغاز نو شدن است، آغاز روییدن دوباره حیات و آغاز آفرینش. این روز مبارک در بیشتر کشورهای نظیر افغانستان ایران تاجیکستان، ازبکستان، ارمنستان و چند کشور دیگر همه ساله جشن گرفته می شود و امروزه نیز از اعیاد قابل تجلیل در این کشورها است. نوروز واژه
ی است مرکب از دو جز، که روی هم به معنای روز نوین است و بر نخستین روز از نخستین ماه سال خورشیدی، آن گاه که آفتاب به ماه حمل انتقال مییابد، گذارده میشود. اصل پهلوی این واژه نوک روچ یا نوک روز بوده است. بیرونی در تعریف نوروز نقل میکند: "نخستین روز است از ماه حمل و از این جهت روز نو نام کردند، زیرا که پیشانی سال نو است و آنچه از پس اوست از این پنج روز همه جشنهاست...".
نوروز پیشینه تقریبا اساطیری دارد. روایت
ها و آثار باقی مانده تاریخی نشان میدهد که نوروز حتا ماقبل از تاریخ در سرزمینهایی که امروز به چند کشور آسیایی تقسیم شد، تجلیل میگردیده است. مهمترین اسطورهی مربوط به نوروز همان اسطورهی آفرینش است که بهترین جلوهاش را در نوروز بابلی و در نوروز آریایی میبینیم. به نقل از اوستا در آیین زرتشت، از دیرباز شش جشن (گاهنبار) بوده که هر یک به مناسبت آفرینش یکی از پدیدهها گرامی داشته می
شده: آفرینش آسمان، زمین، آب، گیاه ، جانور و انسان.
این جشن
ها انسان را قادر میساخت تا زمان مقدس گذشته و خطاها و گناهان فردی و اجتماعی گذشته را پشت سر گذارد. آخرین گاهنبار سالگرد آفرینش انسان است، که پنج روز آخر سال یعنی پنج روز کبیسه را در بر می
گیرد. بهترین و زیباترین مورد، مورد آفرینش انسان است و سالگرد این پنج روز پایانی سال که دوازده ماه سی روزه را در پشت دارد، مدخلی بر نوروز است.
به نظر می
آید شش جشن گاهنبارها که برپایی آنها در دین زردشتی تکلیف دینی الزامآور بوده است، همراه با هفتمین جشن که نوروز نام داشت و خبر سال تازه را به همراه داشت، زردشت به دین خود اختصاص داده بود، زیرا نوروز مجموعهای جشنهای هفتگانه را که به آموزههای بنیادی زرتشت درباره هفت امشاسپند بزرگ و آفرینش هفتگانه پیوند داشت را شامل می
شود.
اما بنا به اسطوره
ی دیگر، دوازده تن از یاران اهریمن در طول دوازده ماه سرگرم جویدن و بریدن و براندازی دوازده ستونیاند که جهان را نگاه میدارند. در روزهای پیش از نوروز هنگامی که ستونها در شرف افتادناند، یاران اهریمن به شادی این که کار نابودی جهان پایان یافته است، برای رقص و پایکوبی به زمین میآیند و چون باز میگردند، میبینند که همهی ستونها مرمت یافتهاند. این اسطوره جلوهای دیگر از ستیز میان نیروهای"هرمزدی" و یاران "اهریمنی" میباشد. البته در مورد منشای نوروز در نزد صاحبنظران دیدگاه ها متفاوت است و آنان آغاز نوروز را به زمانهای متفاوت نسبت می
دهند.
در اوستا که قدیم
ترین سند تاریخی آریانای کهن است، از نوروز به شکل مستقیم نام برده نشده است و این مساله نشاندهنده این موضوع است که نوروز منشای بومی و قبل از زردشت را دارد. نوروز در فرهنگ های منطقه در اقوام سامی نیز از کهن ترین زمان ها شناخته شده بود. در اوستا به نوروز اشاره ای نشده است و صاحب نظران اشاره نکردن به نوروز را در اوستا به علت زردشتی نبودن این جشن و مرسوم نبودن چنین آیینی در شرق آریانای کهن احتمال دادهاند. در نوشتههای پهلوی و مانوی از نوروز، جشن اول سال نو، بسیار گفته شده است. در تخت جمشید نیز که یک مرکز آیینی ـ دینی بوده، مراسم نوروز برگزار می
شده است.
عده
ای نوروز را به جمشید نسبت میدهند و آغازگر این آیین باستانی را جمشید می
پندارند.
چون خورشید تابان میان هوا
نشسته بر او شاه فرمان
روا
جهان انجمن شد بر تخت اوی
از آن بر شد قره بخت اوی
به جمشید بر گوهر افشاندند
مر آن روز را روز نو خواندند
سر سال نو هرمز فروردین
بر آسوده از رنج روی تن دل ز کین
بزرگان به شادی بیاراستند
می و جام و رامشگران خواستند
چنین جشن فرخ از آن روزگار
بما ماند از آن خسروان یادگار
در شاهنامه می
خوانیم که پس از طهمورث، جمشید پسر وی به تخت پادشاهی نشست و همه مرغان و دیوان و پریان به فرمان او درآمدند. وی به ساختن آلات جنگی پرداخت، رشتن و تافتن و بافتن به مردم آموخت، طبقات چهارگانه کاتوزیان، نیساریان، نسوریان و اهتوخوشی1 را پدید آورد، به دیوان دستور داد تا با آب و خاک، گل درست کرده، گرمابه و کاخهای بلند سازند و سپس از سنگ، گوهر بیرون آورد، بوی های خوش پدیدار ساخت، طبابت را به وجود آورد و کشتیرانی را به مردم آموخت و بعد از تمامی این کارها، تختی ساخت که هر گاه اراده میکرد دیوان آن را برداشته و به آسمان می
بردند و در روز هرمزد فروردین بر این تخت بر آسمان رفت و جهانیان این روز را روز نو خواندند.
همه کردنی
ها چو آمد بجای
ز جای مهی برتر آورد پای
بفر کیانی یکی تخت ساخت
چه مایه بدو گوهر اندر نشاخت
به جمشید بر گوهر افشاندند
مر آن روز را روز نو خواندند
سرسال نو هرمز فرودین
بر آسوده از رنج روی زمین
اغلب کتب قدیمی جمشید را پایه
گذار نوروز دانستهاند. دلیل انتساب این جشن به جمشید به درستی معلوم نیست. اما با اطلاع به این که فردوسی شاهنامه را بر اساس روایتهای قدیمی و کتاب خداینامه به نظم در آورده است، در می
یابیم که نسبت دادن این جشن به جمشید از دوران بسیار قدیم معمول بوده است.
البته نه تنها شاهنامه که دیگر نویسندگان در مورد منتسب بودن نوروز به جمشید نوشته
اند.
در نوروزنامه
ی منسوب به خیام درباره
ی نوروز جمشیدی آمده است:
"اما سبب نام نهادن نوروز آن بوده است که چون بدانستند که آفتاب را دو دور بود، یکی آن که هر سه
صد و شصت و پنج روز و ربعی از شبانه به اول دقیقه
ی حمل باز آید، به همان وقت و روز که رفته بود، بدین دقیقه نتواند آمدن، چه هر سال از مدت، همی کم شود و چون جمشید آن روز را دریافت، نوروز نام نهاد و جشن آیین آورد".
زرتشتیان گویند که ششم ماه حمل روز بزرگی است. در این روز آشوزردشت توفیق یافت که با خداوند مناجات کند و کیخسرو در این روز عروج کرد و در این روز بود که ساکنان کره
ی زمین سعادت را قسمت کردند و از این جاست که آریایی
ها این روز را "روز امید نام نهادند".
در پهلوی آن شهنامه فردوسی بارها در جای جای حکایت
ها، البته در حکایتهای بخش اساطیری و پهلوانی به نوروز اشاره دارد و آن را از اعیاد مذهبی و مقدس برای آریاییها می
داند.
شاهنامه آغاز حکومت کیومرث (نخستین انسان) را نیز در نوروز می
داند.
چنین گفت کایین تخت و کلاه
کیومرث آورد و او بود شاه
چو آمد به برج حمل آفتاب
جهان گشت با فر و آیین و آب
بتابید از آن سان زبرج بره
که گیتی جوان گشت از آن یکسره
کیومرث شد بر جهان کد خدای
نخستین به کوه اندرون ساخت جای
با همه این
ها نوروز همچنان با آریاییها، خراسانیان و افغانها همراه بوده و هیچ وقت از ارزش آن کاسته نشده با این که در زمان تسلط اعراب بیشتر آتشکدهها و معابد که در آن نوروز به شکل مذهبی تجلیل میشد، ویران گردید ولی جشن نوروز هم چنان باقی ماند. جالب است که نوروز را کم
کم صبغه مذهبی دادند، از آن جمله "گویند خدای تعالی در این روز عالم را آفرید و هر هفت کوکب در اوج تدویر بودند و اوجات همه در نقطه اول حمل بود. در این روز حکم شد که بسیر و دور درآیند و آدم (ع) را نیز در این روز خلق کرد، پس بنابر این این روز را نوروز گویند" .
"وقتی سلیمان بن داود انگشتر و سلطنت خود را از دست داده بود، همین که پس از چهل روز به سلطنت خود رسید و عظمت و جلال پیشین خود را به دست آورد، سلاطین به حضورش آمدند و مرغ
ها به خدمتش کمر بستند، آن وقت خراسانیان گفتند که نوروز آمد یعنی روز نو رسید. از آن به بعد آن روز را روز نو نامیدند."
نوروز در حال حاضر نیز با آن که نه همچون گذشته، تجلیل می
گردد.
مهم
ترین تجلیل از نوروز در شهر مزارشریف است که به نام "میله گل سرخ" یاد میشود و عقیده بر آن است که میله گل سرخ قدمتی به اندازه خود بلخ دارد. در غرب افغانستان نوروز هنوز نزدیک به جلوههای اساطیریاش برگزار میشود. چهارشنبه سوری، سیزده بدر، هفتسین از جمله باقیمانده آداب و رسوم برگزاری نوروز در گذشته است، که کمکم صبغه مذهبی یافته و همراه با مراسم مذهبی که وارد مراسم نوروزی شده برگزار میگردد.

پانوشتها:
1ـ آذربایجان ـ جنگجویان ـ کشاورزان ـ دست
ورزان
منابع:
1ـ شاهنامه فردوسی
2ـ آثار الباقیه ابوریحان بیرونی
3ـ نوروزنامه منسوب به خیام
4ـ برهان قاطع، با حواشی داکتر معین
5ـ یشتها اوستا تالیف پورداود
6ـ "نوروز، زمان مقدس" ، چیستا، مهرداد بهار
7ـ اساطیر ایران، عصمت عرب گلپایگانی