غـــزني؛ مرگ فرصتها از نوع فرهنگیِ آن!
غـــزني؛ مرگ فرصتها از نوع فرهنگیِ آن!
حليمه حسيني
غزنی میرود تا پایتخت فرهنگيِ جهان اسلام معرفی شود و این در حالیست که دنیا هیجانزدهتر از خود افغانستانيها به نظر میرسند. پایتخت جهان اسلام؛ اما با کدام آبرو و کدام کارکرد و شکوه؟ آیا بر ویرانههای غزنی، میتوان شکوه اسلام و تمدن اسلامی را زنده کرد؟
آیا در ناامنیِ نهفته در این دیار، میتوان امنیت و آرامشِ جاگرفته در تاريخ اسلام را تبارز داد؟ چند سال از آن روزی که تصمیم گرفته شد غزنی پایتخت فرهنگي جهان اسلام نام بگیرد، گذشته است؟ اگر هر کشور اسلامی دیگری به جای ما بود، برای تبارز یک چنین افتخار و بزرگیيی، چه برنامهها و اقداماتي را در دستورالعمل خود قرار میداد؟
در حالي كه فرصت چنداني به تاريخِ پايتخت فرهنگي جهان اسلام اعلام شدنِ غزني نمانده است، پارلمان کشور از کسانی که مسوولِ بیمسوولیتی در قبال این رخداد باشکوه و بزرگ هستند، دعوت میکند که به خانة ملت بیایند و در قبال پیشرفت و یا پسرفت و یا توقف برنامههايشان، توضیحات ارايه کنند.
بايد پرسيد در طول چند سال گذشته، وکلای مردم و نمایندهگان این ملت، مشغول کدام امور مهمتر بودهاند که هيچ یادی از غزنی و بازسازيِ آن نشده است؟
امروز در حالي که ضربالاجل رو به اتمام است و قرار است که غزني برای اولینبار در طول دهههای گذشته، میزبان مهمانان خارجی مخصوصاً از کشورهای اسلامی باشد تا شکوه و بزرگیيی را در کارنامهاش ثبت کند و ما به هویت و تاریخچه و مهد تمدنیِ خویش بنازیم و افتخار کنیم، آنچه در اين شهر فریاد میکند، بیدقتی و کجسلیقهگی در همة امور است.
ما به راستی چهگونه میخواهیم آن تعداد از مهمانان خارجی را در غزنی جا دهیم و با کدام مرکز و امکانات میخواهیم برنامة باشکوهی برگزار کنیم؟ شاید یکبار دیگر ما نیازمند این باشیم که باتوجه به روند کند و بطیِ ساختوساز در غزنی، محفل باشکوه خود را برای پایتخت فرهنگي جهان اسلام نام گرفتن،
زیر یک خیمة کلان برافراشتهشده بر ویرانههای غزنی برگزار کنیم و نشان دهیم که تا چه حد به آثار باستانی خود، علاقهمندیم و از پیشرفت و تغییر، گریزان!
هر کشوري اگر بخواهد به ترقی و سعادت و شكوه دست یابد، نیازمند است تا گروهی تيوریسین و برنامهریز و مجریان قوی داشته باشد که به موقع فکر کنند، تدبیری بیاندیشند و از همة امکانات بالقوه و بالفعل، به نفعِ بسیج و انسجام مردم استفاده کنند، انگیزهها را تحریک کنند
و حس وطندوستی و افتخار و غروری که در تمدن و ریشهمندیِ او در گذشته است را بیدار کرده و از آن، نیرویی برای حرکت به جلو بسازند. زيرا ملتی بدون عزت و اعتماد به نفس، همیشه بازیگرانِ درجه چندمی خواهند بود که به جز تقلید و یا در حاشیه بازی کردن و در پشت صحنه ماندن، گزینة دیگري فرا رویشان وجود ندارد.
اما ملتی که بتواند به گذشتة خود افتخار کند، امروز را درخواهد یافت و با امید به آینده، حرکتی سازنده را طراحی و پیاده خواهد کرد.
و چه خوب میبود اگر برنامهریزان و مديرانِ فهيم و كارداني ميداشتيم كه در اين چند سالي كه به بطالت رفت، شکوه نهفته در لایههای مريی و نامريی+ تاریخِ غزني را، به نسل جوان كشور بازگو ميكردند. اما افسوس که ما فرصتهای فرهنگی را نيز به اندازة فرصتهای سیاسی، نظامی و اقتصادی، به راحتی از دست میدهیم و هیچ تأسفی بر آن نميكنيم.
امروز در حالی به روز موعود نزدیک میشویم که هنوز مسوول اینهمه بیمسوولیتی معلوم نیست و در نهایت، عدم بودجة کافی به عنوان ریشة همة مشکلات مطرح میشود. اما اگر به درستی تحقیق شود، ثابت ميشود که هنوز بودجة نیمبندی را هم که تصویب شده بود، تاهنوز به درستی به مصرف نرساندهاند و روند پیشرفت کندتر از حد توقع بوده است
و حال گفته میشود که اگر پول در اختیار ما قرار بگیرد، در چند ماه باقیمانده، پروژههای نیمهکاره به اتمام خواهد رسید و به وقت میتوان از آنها بهرهبرداری کرد. خوب باید دید که تا چه حد این مساله برای مسوولین جدی است و آیا به راستی، افغانستان و تاجران ملی و بینالمللیِ ما، سهمی و نقشی در این تبارزِ شکوه کشورشان خواهند گرفت یا نه؟
دولت که نشان داد در طول ماههای گذشته، چه کرده و چه خواهد کرد. اما اگر مردم و شخصیتهای معتبر و سرشناس کشور، دست به دست هم ندهند و برای نجات آبروی افغانستان کاری نکنند، فکر نمیکنم که جناب آقای کرزی و تیم همکارش که کمتر به فرهنگ و مسايل فرهنگی دلچسپی دارند،
بتوانند در فرصتِ اندكِ باقيمانده، تحولي را در غزني ايجاد كنند. زيرا این بزرگواران آنقدر مصروفیتهای بزرگ اقتصادی و سیاسی دارند که هيچ فرصتي برای اندیشیدن به اینکه غزنی پایتخت جهان اسلام میشود یا نه، ندارند.
اگر آنها ذرهيی هم این موضوع را جدی میگرفتند و آبروی خود و مردم ما را در گروِ یک چنین تبارزها و حضور فرهنگیِ مقتدرانه در سطح بینالملل میدیدند، تلاشی مستمر را برای احیاي دوبارة غزنی دستکم به حدی که بتواند از ملتِ ما به عنوان میزبانِ این مراسم بزرگ جهانی نمایندهگی کند، سامان ميدادند.
متاسفانه اگر وضعيت اینگونه ادامه یابد، آنچه که خواهیم دید، غزنیِ تکیده و غبارگرفتهيی است که به هیچوجه نمیتواند آن شکوه، عظمت و حیات و اقتداری که او را شایستة چنین وصفی و عنوانی کند، تبارز داده و به تصویر بکشد.
چرا که اهمیت هر فرد را اول اهل خانه بالا میبرد و به او وجه و شخصیت میبخشد و بعد، دیگران فرد را لایقِ احترام و عزتی همسان، کم یا بیش از آنچه که اهل خانه برای او قايلاند، خواهند دید.
اكنون پرسش اینجاست که تا چه حد پایتخت جهان اسلام شدنِ غزني، برای مسوولینِ ما دغدغه بوده و به صورت جدی، مطرح شده است؟ آیا دستهایی به عمد در این راه کارشکنی میکنند تا مبادا بسیاری از صورت مسالهها حل شود و بسیاری از واقعیتها رونما شود
و پایتخت جهان اسلام در افغانستان بودن، چرا تا این حد باید برای ما بیاهمیت باشد و آیا آنقدر ما به کمحرمتی و کم زده شدنها عادت کردهایم که وقتی یکچنین فرصتهایی برای احیاي عزت و اقتدار و شکوه فرهنگ و يادآوريِ تمدنمان ایجاد میشود، آن را نيز تحفهيی از خارجیها دانسته و تطبیقِ آن را هم وظیفة خودشان میدانیم.
به راستی اگر هیچ موسسة خارجی و هیچ کشور بیرونیيي نخواهد برای این پروژه مصرف کند، روز بازدید و رونمایی از پایتخت فرهنگيِ جهان اسلام، چه خواهد شد؟ آیا بدویت و عقبماندهگیِ تلخی را به تصویر خواهد کشید و یا بهحق، شایستة نمایندهگی از جهان اسلام خواهد بود؟

.
وبلاک صلح جهانی یک وبلاک فرهنگی و معلوماتی بوده و کوششی است در برقراری صلح جهانی تا مردم مظلوم این کره خاکی از چنگال خون خوران جهانی رهایی یابد.